هواپیمایت که بلند شود
دیگر تورا در زمین نمیشود پیدا کرد...!
آنقدر با سرعت از من دور میشوی
که دیگر کار از غافلگیر شدن میگذرد...
حال این روزهایم را نمیفهمم...!
گویی پیش از اینها میشناختمت....
حسادت میکنم!
به کودکانی که به بالای سرشان نگاه میکنند
و هواپیمای تو را با دست نشان میدهند...
روزگارم شبیه به علامت سوال است
******************************
نمیدانم،
کجا؟
کی؟
اصلاً آیا دیدار دیگری در کار است؟
حال این روزهایم را نمیفهمم...
فقط حدس میزنم:
به اندازة کافی به تو دیر رسیده ام
و این توقع بیجایی نیست اگر بگویم:
زود برگرد ، تا همین دیر را هم از دست نداده ایم...
ای کاش از ابتدا تنها تو بودی
آنوقت لبخندهایت مسیر دنیا را عوض میکرد
آه...
این روزها دیر شده است...
مهربانیت از سر دنیا زیادی است...
گاهی آنقدر مهربان میشوی، که دلم میگیرد!
دلم میگیرد
برای دنیایی که مهربانیت از سرش زیادی است
برای دنیایی که دیر میفهمد مهربانی را...
(از متن کتاب )
اشعار زیبایی بود
متشکرم دوست عزیز شیدای صحرا
ترجیح میدهم در مرگ زندگی کنم
تا اینکه هر روز در زندگی بمیرم...
گریه را ترجیح میدهم
به خنده ایی زوری و سوری که تنها چروک صورت را زیاد میکند
سروهای تبر خورده را به بیدهای مجنون ترجیح میدهم
نداشتنت را ترجیح میدهم به اینگونه داشتنت...
این روزهای خوب آنقدر دوام نمی آورند-
- آنقدری که من از آغوش تو سیر شوم..!
ترجیح میدهم این روزها تمام شود...
...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مردی که گریه میکند از پشت پنجره
دیگر تورا در زمین نمیشود پیدا کرد...!
آنقدر با سرعت از من دور میشوی
که دیگر کار از غافلگیر شدن میگذرد...
حال این روزهایم را نمیفهمم...!
گویی پیش از اینها میشناختمت....
حسادت میکنم!
به کودکانی که به بالای سرشان نگاه میکنند
و هواپیمای تو را با دست نشان میدهند...
روزگارم شبیه به علامت سوال است
******************************
نمیدانم،
کجا؟
کی؟
اصلاً آیا دیدار دیگری در کار است؟
حال این روزهایم را نمیفهمم...
فقط حدس میزنم:
به اندازة کافی به تو دیر رسیده ام
و این توقع بیجایی نیست اگر بگویم:
زود برگرد ، تا همین دیر را هم از دست نداده ایم...
آنوقت لبخندهایت مسیر دنیا را عوض میکرد
آه...
این روزها دیر شده است...
مهربانیت از سر دنیا زیادی است...
گاهی آنقدر مهربان میشوی، که دلم میگیرد!
دلم میگیرد
برای دنیایی که مهربانیت از سرش زیادی است
برای دنیایی که دیر میفهمد مهربانی را...
(از متن کتاب )
اشعار زیبایی بود
متشکرم دوست عزیز شیدای صحرا
متشکرم دوست عزیز شیدای صحرا
شعرهای مسعود دیدگر جالب و لطیفند ، خیلی لذت بردم ، دیدش به جهان اطراف خیلی موشکافانه هستش.:x
تا اینکه هر روز در زندگی بمیرم...
گریه را ترجیح میدهم
به خنده ایی زوری و سوری که تنها چروک صورت را زیاد میکند
سروهای تبر خورده را به بیدهای مجنون ترجیح میدهم
نداشتنت را ترجیح میدهم به اینگونه داشتنت...
این روزهای خوب آنقدر دوام نمی آورند-
- آنقدری که من از آغوش تو سیر شوم..!
ترجیح میدهم این روزها تمام شود...
...